ایران امشب تا صبح رویا می بیند آقای دخیا!

به گزارش مجله یافان، 1- 30خرداد سال 1383، در یک ظهرِ کشدارِ آفتابی و گرم، بلندترین فریادی که می توانست از حنجره یک پسر بچه بیرون بیاید در زمین فوتبال شنیده شد. برای من، دنیا درست همان جا و در همان لحظه متوقف شد. فقط درد بود و درد؛ حاصل ضربه ای که لحظاتی قبل به زانوی پای چپم وارد شد. رعد و برق لعنتی از همان نقطه به مغزم رسید و از شدت درد فریاد زدم. بلندترین فریادی که می توانست از حنجره یک پسر بچه بیرون بیاید. ساعتی بعد با زانویی ورم نموده روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودم. رویای فوتبال بازی کردن برای من همان جا در ظهر کشدار آفتابی و گرم 30خرداد 83 به سرانجام رسید. با یک رباط صلیبی پاره که داغ شوت کردن و دریبل زدن و سانتر کشیدن را برای همواره روی دلم گذاشت.

ایران امشب تا صبح رویا می بیند آقای دخیا!

2- 25خرداد سال 1397، دوباره فریاد زدم. بلندترین فریادی که می توانست از حنجره یک عاشقِ ناکامِ دلشکسته بیرون بیاید. این بار به جای اینکه کسی دور و برم جمع گردد، همه روی هوا بودیم. درست بعد اینکه سامان قدوس توپ را بوسید و کاشت و رفت تا احسان حاج صفی، توپ را داخل محوطه جریمه مراکش سانتر کند و عزیز بوهدوز با شیرجه ای بلند توپ را بچسباند به تور دروازه خودشان. وقتی از سالن سینما بیرون آمدیم، چند نفر سازهایشان را کوک نموده بودند تا سرودی را بخوانند که حسین گل گلاب در شهریور 1323 و در بحبوحه اشغال ایران به وسیله انگلیسی ها نوشته بود. جمعیت، شاد و سرمست از پیروزی همراهی شان کرد و همه با ریتم موسیقی فریاد زدیم: ای ایران! ای مرز پرگهر! ای خاکت سرچشمه هنر. دور از تو اندیشه بدان، پاینده مانی و جاودان. تا به خودم بیایم بدون ترس از زمان و مکان و غریبه و آشنا، تسلیم سیل اشک شده بودم.

3- 30خرداد 1397، یعنی حدود 24ساعت دیگر در ورزشگاه کازان آرنا سوت آغاز مسابقه دوم تیم ملی ایران در جام جهانی 2018 به صدا در می آید. حریف قدر است؛ اسپانیا با تجربه قهرمانی در جهان و اروپا. شما که غریبه نیستید؛ می خواهم امشب پرچم عزیز کشورم را روی دوشم بیندازم، توپ فوتبال قدیمی ام را بغل کنم و تا خود صبح رویا ببینم. رویای پسربچه ای بدون احساس درد در رباط صلیبی پاره شده زانوی پای چپ! پسربچه ای بدون ترس از زمان و مکان و غریبه و آشنا! حتی شاید در رویاهایم بلند فریاد بکشم: دشمنم! گر تو سنگ خاره ای من آهنم!. می دانید؟ توپ فوتبال را گرد ساخته اند، پس ممکن است از رویاهای پسربچه ای دلشکسته و غمگین با داغ حسرتی 14ساله، عبور کند و در دل روشنایی و نور ورزشگاه کازان آرنا ناگهان به سمت دروازه شما بچرخد آقای دخیا! بعد اینجا در این گوشه جهان، ما همه با هم فریاد می کشیم؛ بلندترین فریادی که می تواند از حنجره 80میلیون ایرانی بیرون بیاید! آخ از رویا آقای دخیا! آخ از رویا!

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 29 فروردین 1404 بروزرسانی: 29 فروردین 1404 گردآورنده: yfun.ir شناسه مطلب: 1760

به "ایران امشب تا صبح رویا می بیند آقای دخیا!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ایران امشب تا صبح رویا می بیند آقای دخیا!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید